داشتن در عین نداشتن

  • ۰۶:۵۴
این روزا به زندگیم و خانواده و فامیلای عجیبم فکر میکنم:دی
اینکه میم دخترداییم که یه روزی از رفتاراش فکر میکردم مثل خواهرمه خواهرم نیست و از هفت پشت غریبه هم غریبه تره اینکه انقدر میشناسمش که بدونم عاشق هیچ مردی نمیشه و اگرهم بشه بخاطر موقعیتشه اینکه میدونم چند نفر رو تو آب نمک خوابونده و چقدر ازین رفتارا بدم میاد ازینکه اینجوریه ازینکه الان دوستلش یه سری ادم پولدارن و حالا حدود چهار ماهه بهم سر نزده و سوغاتی که واسم اورده بود رو داده دست مامانش که بیاره!!رفته با کراش من دوست شده و توتلگرام قشنگ گفت با همونی که کراش داشتی دوست شدم و انگار نه انگار که کارش خیلی خیلی مزخرفه:/
به پ داداشم فکر میکنم که از شیش سالگیم نبوده و انگار هیچ وقت داداش نداشتم به اینکه تنها همدردیش در مقابل حرفام این بود که گفت ناراحت شدم ولی حتی سراغمم نگرفت و اینکه الان با دوس دخترش تو آمریکا چقد شادن:(
به بابا فکر میکنم که دفعه اخر بهم گفت هرکاری دوس داری بکن و حاضر نیست کمکم کنه و دستمو بگیره و حرفاش رنجم میدن و تا دیوونگی ناراحتم میکنه...
به همه اینا فکر میکنم و به هزار تا مشکل دیگه و نمیدونم چجوری میشه حلشون کرد چجوری میتونم داشتن در عین نداشتنم رو درست کنم:)...
  • ۱۳۰

o_o

  • ۰۶:۳۳

میخواستم برم پیش دکتر شیخ الاسلام واسه پام که قبلا شکسته بود!این چن روز هم حرفش بود دکتر مامان بود و پای مامان رو عمل کرده بود...خلاصه که همین الان فهمیدم مرده:/

  • ۱۴۵

سرماخوردگی

  • ۱۳:۲۵

نه تو پاییز نه تو زمستون حتی یکبارم سرما نخوردم اما الان تو تابستون سرمایی خوردم که صدام در نمیاد:)

چرا خب؟!

  • ۱۱۳

کنکور مزخرف:/

  • ۰۲:۲۹
بابای دوستم جزو هیئت علمی دانشگاه تهرانه بچش که از قضا بچه تیزهوشی ام نبود،بدون کنکور حتی!الان داره دانشگاه تهران هنر درس میخونه به همین راحتی:)اونم هنری که ظرفیت رشته های هنری دانشگاه تهران بسیار بسیار کمه:)
یه دوست دیگه ام داشتیم ایشون تجربی بودن سهمیه جانبازی و شهدا داشتن خیییلی راحت دارن پزشکی میخونن:)
یکی دیگه ام میشناسم که تو دانشگاه خواجه نصیر بود باباش نماینده مجلس بود و اونم خیلییی راحت تونست بچشو بیاره دانشگاه:)
دیگه باز تر نمیکنم جریان رو کاری به دسته و جناح ندارم این وضعیت درست نیست عادلانه نیست برای هیچ کس
فکر کنید چه استعداد هایی سر همین مسئله کور میشن!
+
ازونورم که هروز یکی یکی بچه میدزدن:/
+ ما بدترین مردمیم که به خودمون رحم نمیکنیم و این دوتا بالایی فقط یه ذره کوچیکی از مشکلاتیه که دست خودمون و وجدانمون...
  • ۱۲۵

.

  • ۰۸:۱۲

لعنت بهت که همه ترس های زندگیم همه ی حساس بودنم بر میگرده به تو به توی لعنتی!

  • ۸۷

reborn

  • ۰۴:۵۴

Reborn-Era

  • ۱۰۶

نمره عشوه چنده؟

  • ۰۳:۱۶
همیشه وقتی راجب استادایی میشنیدم که به قیافه و عشوه و سلیقه نمره میدن میگفتم مگه ممکنه؟!ترم دوم و الان همین لحظه که دارم مینویسم یقین کردم با یکی ازین آدم ها کلاس داشتم!آدمی که بشدت علاقه به دگر آزاری و تحقیر دیگران داشت و داره و خواهد داشت اینکه وسط کلاس به من بگی بدرد عکاسی نمیخورم و ازم به عنوان بک کراند استفاده و کنی ومنم هیچی نگم چون نفهمیدم میخوای چکار کنی...استاد عزیز!این کار فان نیست خوب نیست یا مثلا وقتی عکس یکی از بچه هارو مسخره کردی با خودت چی فکر کردی؟فکر نمیکنم میکل آنژ انقدر به کاراش مینازید که تو به خودت مینازی!
نزدیک ۱۰۰تا عکس نه اینکه استعاره از زیاد بودنا نه هیچ استعاره ای نیست نزدیک ۱۰۰تا عکس بهت نشون دادم و ازونا حتی یه دونشم تایید نکردی عکسای تایید شده مزخرف بچه هارو میدیدم و با خودم میگفتم مگه عکسای من چشه؟
گفتی عکس بهتر بنداز و بعدشم نزدیک ژوژمان گفتی ده تا عکس خوب میخوای که من دیر فهمیدم تو همین دیر فهمیدنام بهترین عکسای عمرم رو جدا کردم و واست فرستادم و تو گفتی ادیتداره بی ارزَشه آشغاله حتی گفتم استاد ادیت نشدشم دارم گفتی نه اینا مد نظرم نیست ولی خود تو عکس تکنیک خارج از کلاس یکی از بچه هارو تایید کردی چرا؟چون داف دوست داری عشوه دوست داری چون مدلای عملی رو ترجیح میدی تا طبیعی امروز من از ته دلم گریه کردم و حتی مامانم بغض کرد واسم چون من تا تونستم تلاش کردم تا تونستم عکس اوردم و تو تاییدشون نکردی!برای من دخترداییمو و دوستام و تعجب یه سری ازبچه های کلاسمون کافیه من کاری نمییکنم ینی نمیتونم بکنم ولی مطمئن باش جوابشو میبینی!
پ ن:جناب استاد یه دفه میگه کارات زشته دفهبع میگه این کار کیه خودت؟بعدم فکر میکنی من ننداختم و حتی یه درصد به مغز کوچیکت فشار نمیاری تا بفهمی شاید تلاش کردم!
پ ن ۲:من به اینجور آدما هیچی نمیگم نه که نتونم ها دعوا و عصبانی شدن رو همه بلدن اینکه آروم مثلا حتی با حس نفهمیدن اتفاق رو بگذرونی بهتره بهتره که اونا بگن تو چقد گاگولی و تو خودت بدونی که نیستی!
پ ن۳:اگر بندازتم و صفر بهم بده مشروط میشم؟ینی بقیه درسام از۲۰تااا ۱۷البته همه اینا تخمینیه!
  • ۱۵۹

صدالبته!

  • ۰۳:۵۰

امروز باید با خودم سه تا بوم و مقوا و رنگ آکرولیک و مداد رنگی و آبرنگ ببرم و صدالبته لپ تاپ و دوربین:/

و یه مقدار توشه غذایی که تا شب دووم بیارم!(صد البته که کافی شاپ زپرتیمون بسته اس ومن درک نمیکنم چرا باید

تو ماه رمضون همه جا تعطیل بشه؟!و خب قهوه تعطیل!)

دوتا کارم رو انجام ندادم ویکی از بومام هم کامل نکشیدم نخوابیدم و نمیخوابم و قراره صبح بجای ۸صبح ساعت

۱۱ونیم دوازده اونجا باشم-_-

کاش بتونم کلاس آخر رو از استاد اجازه بگیرم و نرم-_-

پ ن:صد البته:)

پ ن:یکی از داغون ترین مکالماتم رو امروز درباره خودکشی داشتم که طرف مقابلم گفت خب چرا تا الان نکشتی:))

و خب منم هیچی نگفتم:دی

پ ن:خیلی خوبه که پوریا قبل ازینکه من باهاش صحبت کنم با اون صحبت کرده حتی اگه خیالم باشه چقدر خوبببب

که حس کنم یه اپسیلون به فکرم بوده:دی

  • ۱۴۰

نژاد پرست نباشیم

  • ۲۳:۵۶

تو قضیه کابل چندنفرمون تسلیت گفتیم؟چند نفرمون پروفایل مشکی کردیم؟

تو قضیه فرانسه چی؟جمله جمله سرازیر میشد و پروفایلها بود که تغیر داده میشد اگر بلد هم نبودند عده ای بزور یک جمله فرانسوی مینوشتن پای پستشون!

چرا انقدر نژاپرستیم؟چرا؟

  • ۱۳۱

چشم زخم

  • ۰۴:۴۸

یکی از مسخره ترین اتفاقایی که خیلی وقتا میوفته واسم اینه که دیگران بهم حسرت میخورن!

مثلا خانوم ف دوست مامانم به زندگی ما حسرت میخوره چون فکر میکنه زندگی ما خیلی آرومه و منم دختر درس خون و حرف گوش کنی ام که چشم مامان از دهنم نمیوفته

یا روژینا که به یه دانشگاه غیرانتفاعی قبول شدن من حسرت میخوره من!کلی ناراحتم که چرا پارسال اون اتفاقا افتاد و چرا امسال نرفتم کلاس کنکور تا جای بهتری برم و از دانشگامون بسیاااار متنفرم

یا مثلا بچه های دانشگامون که فهمیدن من با اسنپ میرم یا دوربین فلان دی دارم که خب حالا گرونه یا فلان موبایلو دارم شدم بچه پولدارشون!

اونا نگاه نمیکنن که من بخاطر یه مسئله خیلی مهم چقد ناراحت و افسرده ام و چقد خودمو میخورم و خنده واقعی رو لبم خیلی وقته نیونده اونا نمیبنن که من تقریبا خودمو فراموش کردم...که منو مامان خیلی خیلی بخث میکنیم و حرف میزنیم که من اون بچه خلف نیستم و واسه خودم از خط قرمزام عبور کردم

حالا همه اینارو گفتم که بگم امروز دوست مامان خانوم ف زنگ زده بود(بگم که خانوم ف و دوستم تقریبا امید به ایندشون باید از من بیشتر باشه حدود ۱۰تا خونه دارن که حالا درسته رو هواس ولی اینکه بهش نرسن هم نیست و بالاخره ۱۰تا خونه گیرشون میاد!)

و خانوم ف کلی به مامانم گفته خوشبحالت...-_-

من خیلی خیلی میخوام با قضیه چشم زخم منطقی کنار بیاما ولی از بعدازظهر همه وسایل من خیلی عجیب گم شدن و کلی گند زدم به کارم موبایلم از دستم افتاد!و....

امیدوارم آخر و عاقبتش خیر بشه:)

پ ن:اگه چشم زخمم نگیم من به نیروها خیلی خیلی اعتقاد دارم نیروهای منفی که ممکنه از سمت بعضیا ساطع بشه مثلا از سمت خانوم ف بسیااار ساطع میشه و من همیشه بعد زنگاش نگرانم:دی

پ ن2:مثلا اون دفعه ای که پام پیچ خورد در صورتی که زمین صاف بود و باعث شد مهرماه بدی داشته باشم...-_-

  • ۱۳۹
Designed By Erfan Powered by Bayan