- شنبه ۱ مهر ۹۶
- ۰۲:۵۹
یه دوستی داشتم که حافظ قرآن بود اینو یه نشونه فرض کنید!قرار شد برچسب کیبورد بگیریم گفت باشه یک هفته اینور اونور شده و بعداز اون هرجا همو دیدیم حتی اسمشم نیورد خلاصه که یه برچسب کیبورد خال خالی برای یه برچسب کیبورد کهکشان دوست باقی موند که نمیدونست باهاش چیکار کنه و بالای کتابخونه داشت خاک میخورد
صاحاب یه لپ تاپ hpشدم سورپرایز جالبی بود ولی ترجیح میدادم پولش بهم برسه تا یه لپ تاپ بهتر بخرم-_-
سه روز که لپ تاپ نشسته رو میز ناهارخوری و سه روز که به هرکی میشناختم سپردم که تا ۱ودویست حاضرم راه بیام و ازینجور کلانجارای اینجوری همین چند دقیقه پیش رفتم سراغشو کیبورد فارسیشو فعال کردم و ازونورم برچسب کیبوردارو چسبوندم روش خلاصه که الان لپ تاپه حسابی دست دومه و موندم تو دیوار اگه بخوام بفروشمش چی بزنم؟لپ تاپ hpبا کیبورد فارسی خال خال رنگی؟یا اصن همه اینا به کنار چرا انقدر باید حالم بد باشه که شروع کنیم ازینکارا بکنم؟
تا الانم دوبار میشه که نوشتم چقد گلوم از سیگار کشیدن درد گرفت و هربارم پاک کردم که اگه یکی خوند اینجارو فک نکنه من واس روشنفکریش میگم نه:/ولی خب یه معجزس وقتی میتونی جیزی که میکشتت رو تو دستات بگیری:)
+هرچقدر محکم تر طبل بزنید خفن تر نمیشید بیشتر فحش میخورید والا-_-
++من کتابخونه دوس دارم ازونام خوشم نمیاد و حتی متنفرم ولی انگاری عادت کردم بشون
+++اونروزی که عصبی بود کلیییی ایت الکرسی خوندم😂😂تصور کنید دوتا تلفن کنارم بود و منم هی ایت الکرسی میخوندم و زنگ میزدم و سیگار میکشیدم یه جور پاردوکس عجیب غریب که حالمو خوب میکرد بعدشم که خل و چلیتم پایین اومد نشستم better things رو دیدم:))
++++ازش میپرسم چجوری انقد اروم شدی و داری این دری وریای مشاورانه طور رو میگی واسم عکس علفاشو فرستاده-_-...
- ۱۲۱